- در سال ١٩٩٠ راننده اتوبوسی برای یک اسایشگاه روانی کار میکرد. روزی او مامور شد تا تعداد بیست بیمار روانی را از یک اسایشگاه به اسایشگاه دیگری انتقال دهد.

- در میان راه ناگهان تشنه اش میشود و تصمیم میگیرد برای دقایقی از اتوبوس پیاده شده و به مغازه برود و نوشیدنی بنوشد.

- اما به تصور انکه بیماران روانی هرگز قادر به فرار نیستند در اتوبوس رو قفل نمیکند. سپس بعد از نوشیدن کمی ابجو باز به اتوبوس باز میگردد اما متوجه میشود تمام بیماران از اتوبوس فرار کردند.

- او که میدانست اگه رئیس اسایشگاه متوجه این اتفاق شود کارش را از دست خواهد داد تصمیم به کار عجیبی گرفت. او با اتوبوسش به نزدیک ترین ایستگاه اتوبوس میرود و تعدادی مسافر سوار میکند تا اینکه انها به بیست تن میرسند.

- سپس انها را به مقصد میبرد و به مامور تحویل اسایشگاه مقصد میگوید اینان همان مریض هایی هستند که قرار بود منتقل شوند. اما مواظب باشید انها انقدر مریضیشان شدید است که فکر میکنند روانی نیستند و ادای ادمهای معمولی را در میاورند.

- این بیست نفر دو ماه در اسایشگاه اشتباهی بستری میشوند تا اینکه مشخص میشود انها بیمار نیستند. اما جالب است بدانید از این بیست نفر تنها ٥ نفر سالم میمانند و مرخص میشوند و بقیه در اسایشگاه میمانند.

- راننده خاطی دستگیر شدو اسایشگاه نیز جریمه شد اما در ان سال جرم و جنایت ١٠٪‏ افزایش یافت! دیوانگان نیز تنها تعداد اندکی از انها دستگیر شدند.

 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها